فرنیکفرنیک، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

یک زندگی

بدون عنوان

1392/4/15 14:38
نویسنده : سمیرا
156 بازدید
اشتراک گذاری

 

این روزها خیلی شیطون شدی. بعد از مهد یک ساعتی تو حیاط مجتمع همون جا با وسایل بازی که تازه نصب کردن مثل الاکلنگ و سرسره و... بازی می کنی، تازه یک خانم هست که 2 تا سگ کوچولو داره و تو هر روز می خوای وایستی و اونا رو ببینی. 

شبها خودت کتابهات رو می یاری و دونه دونه به من می دی و می گی: بخون. بعدش شیرت رو می خوری و خوابت می بره. باید این شیشه شیر رو ازت بگیرم دیگخ. آخه دندون هات خراب می شه مامان جون.

آخر شب هم که باید upin ipin که کارتون مالایی هست رو ببینی و البته پلنگ صورتی.

کلی برای خودت ادا در می یاری و غش غش می زنی زیر خنده.

کلمه های فارسی رو هم که چپه می گی. مثلا گبالی می شه گلابی. یا چورمه که می شه مورچه. کبالا که می شه کتبها.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یک زندگی می باشد