فرنیکفرنیک، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

یک زندگی

فرنیک وسوالهاش

- مامان چرا هی صبح میشه هی شب می شه؟ -  چرا وقتی آب می ریزیم تو لیوان یخ، یخ می یاد بالا؟ - و سوال اصلی : چرا ما باید همیشه بریم مدرسه؟  
1 مرداد 1394

من bigger شدم؟

سئوال این روزهای فرنیک: مامی من الان bigger  شدم؟ روزی ده بار می پرسه. مامان: حالا برای چی می خوای بزرگ بشی؟  فرنیک: می خوام 6 years old بشم. بعد اسکیت بخرم. چند وقت پیش رفتیم یه دونه کفش اسکیت بخریم ولی اندازش پیدا نکردیم. گفتم بهش وقتی 6 سالت شد می تونی بخری. این روزها که بحث برگشتن به ایران برامون جدی تر شده، نگرانیمون برای فرنیک بیشتر شده. فارسی خوب بلد نیست. براش تو کامپیوتر کارتونهای فارسی می ذارم ولی علاقه ای نشون نمی ده. کلاً یک سری کلمات رو نشنیده و نمی تونه درک کنه. براش حروف الفبا می ذارم ولی اثری نداره. بهش می گم اونجا دیگه hello teacher نداریم باید بگی: سلام خانم معلم. کلمه معلم رو بعد از چند بار اشتباه ...
20 ارديبهشت 1394

His head is load

سلام به همه. فکر کنم از آخرین باری که اینجا سر زدم یه 1 سالی میگذره. کلی اتفاقای جورواجور از خوب و بد افتاد. خیلی خودم رو مشغول کارهای دانشگاه کرده بودم. یکی نیست که بگه آخه خوب که چی. دانشگاه مالزی که دیگه این حرف ها رو نداره. خخخخخخ تصمیم گرفتم که دیگه کمتر کار کنم.  - فرنیک کلی بزرگ شده. الان دیگه 4 سال و 2 ماهشه. هنوز همون مهد قبلی می ره. کلی با یوهی (Yuhei) دوسته. مامانش ژاپنی. بعضی وقتها آخر هفته ها با هم قرار می زاریم یا ما می ریم خونه اونها یا اونها می یان. در طول هفته هم بعضی روزها وقتی می ریم فرنیک رو از مهد بگیریم یوهی رو هم با خودمون می یاریم خونه. این دو تا کلی با هم بازی می کنن. - از حرف زدنش بگم که هنوز هم افع...
9 فروردين 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یک زندگی می باشد